سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بررسی ادله دینی قانون جذب (1)

قانون جذب امروزه اندیشه‌ای است که از یک طرف به روان شناسی پیوند می‌خورد و از طرف دیگر به معنویت و عرفان. در کشور ما هم کسانی سعی دارند این ایده را اسلامی معرفی کنند. قبل از ورود به محور اصلی این نوشتار که قانون جذب در متون اسلامی است، لازم است تعریفی علمی از قانون جذب ارائه شود تا بتوانیم نسبت جذب، با ادله دینی را روشن نماییم.


نویسنده: حجت الاسلام حمزه شریفی دوست
 

حقیقت قانون جذب



ادّعای اصلی در قانون جذب، سه محور زیر است:


ادعای اول این که ذهن قادر است بر پدیده‌های خارجِ از وجود انسان اثر بگذارد و امور بیرون از وجود آدمی را به سود وی تغییر دهد. به عبارت دیگر قانون جذب، ادّعایی در مورد تأثیر افکار بر روان و درون خود انسان ندارد، بلکه ادّعایش دربارة تأثیر افکار بر امور خارج از وجود انسان است؛ به این صورت که انسان می‌تواند با استفاده از نیروی خلّاق ذهن در امور بیرون از جسم، تصرف کند.


ادّعای دوم این است که تأثیرگذاری ذهن بر پدیده‌ها از نوع تأثیرات عادی نیست؛ بلکه از نوعِ تأثیر علّت تامّه بر معلول است. منادیان جذب، فقط از تأثیرگذاری و تأثیرپذیری میان ذهن و پدیده‌ها، سخن نمی‌گویند؛ بلکه از خالقیّت ذهن می‌گویند و «خلق و آفرینش» را به ذهن نسبت می‌دهند و ادعا می‌کنند که ذهن انسان هرچه را ‌مثبت یا منفی تجسّم نماید، به صورت یقینی و قطعی در عالم خارج (نه در درون انسان) به وقوع می‌پیوندد.
طبق ادعای دوم، رابطه بین ذهن و «امور تجسّم شده» را رابطه علّت تامّه نسبت به معلولش می‌دانند و مدعی‌اند هم‌چنان که خطّ تولید یک کارخانه، مواد خام را به محصول تبدیل می‌کند، ذهن انسان نیز قادر است تصویرهای ذهنی را به حقایق عینی و خارجی تبدیل کرده و همه چیز را به سمت خویش جذب کند.


ادعای سوم این است که قدرت خدا‌گونه ی ذهن، نه از جهان‌بینی انسان‌ها تأثیر می‌پذیرد و نه از عمل آن‌ها؛ به عبارت دیگر تقوا و پرهیزگاری افراد و نیز نظام باورها و اعتقادات آن‌ها، تأثیر مثبت یا منفی بر قدرت ذهن ندارند. طبق ادعای سوم، نه اندیشه و فکر، بلکه «همراه داشتنِ تصویر» و حک نمودنِ عکسِ مطلوب در ذهن، باعث جذبِ خواسته‌ها می‌شود.
بنابراین نباید تصوّر شود که منظور از قانون جذب فقط مثبت اندیشی، تلقین، خوش‌بینی، حمل بر صحت و اموری از این قبیل است.



قانون جذب و منادیان داخلی


یکی از دلایل به ظاهر اسلامی در اثبات قانون جذب روایتی است که در آن ارتباطی بین قول انسان و آینده انسان برقرار شده و در صدد بیان ارتباط علّی و معلولی بین گفتار و سرنوشت انسان است. از آن جا که قانون جذب هم ادعای مشابه با مضمون همین روایت دارد بررسی در سند و دلالت این روایت لازم است.
یکی از اسلام‌گرایان قانون جذب می‌گفت: فکر بلا، باعث ایجاد بلا می‌شود. و برای اثبات گفته ی خود از این روایات سود می‌جست که پیامبر(ص) فرمود: «البلاء موکل بالمنطق » و روایت را این‌گونه معنا می‌کرد که: عذاب و گرفتاری وابسته است به گفتار. اگر به بلا فکر کنی، همان سرت می‌آید. (من لا یحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج4، دارالاضواء، الصفحة327)
مطلب اول در باب این روایت سند آن است. با عباراتی که در کلام آن گوینده بود، از طریق اهل سنت نقل شده است و در کتب اصیل روایی شیعه این روایت به آن صورت نیامده است. اما با این فرض که سند روایت هم مشکل نداشته باشد، به بررسی دلالی محتوای این روایت می‌پردازیم.
باید دقت کرد که واژه‌های به کار رفته در روایات، مطابق با معنای دقیق همان واژه ترجمه شود. همان‌گونه که کلمه ذنب (گناه) در چند معنا به کار رفته، مراد از کلمه ی «بلاء» هم تنها عذاب‌های آسمانی نیست. در زبان فارسی بلاء به معنای عذاب به کار می‌رود؛ در حالی که در منابع اسلامی، بلاء به این معنا نیست. بلکه به معنی آزمایش و آزمون الهی است؛ یعنی بستری که انسانِ با ایمان در آن آزموده می‌شود.
اگر گاهی آن را «سختی» معنا می‌کنند، در واقع این گونه معنا کردن نه عین معنا، که بیانِ لازمه ی معناست. در این ترجمه به جای آن که معنای خود ابتلاء را ذکر کنند، لازمه ی آن را بیان می‌کنند. از آن جا که آزمون معمولاً ملازم با سختی است، در بیان معنای بلاء، به بیان همان سختی و دشواری که در آزمون الهی وجود دارد، اکتفا می‌کنند. پس بلاء نه به معنای عذاب که به معنای «سختی» است و به علاوه، سختی هم عین معنایِ بلاء نبوده، بلکه لازمه ی معنای آن است و معنای دقیق آن، «آزمایش» است.
از همین روست که در بعضی ترجمه‌ها بلاء را ابتلاء معنا کرده‌اند. کلمه ی «بلاء حسن» که در قرآن نسبت به مؤمنین استعمال شده، به معنای آزمون نیکوست نه عذاب نیکو. «وَ لِیبْلِی الْمُؤْمِنینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَنًا إِنَّ اللّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ» (انفال، 17).
و یا درباره حضرت ابراهیم که خداوند به او مأموریت داد فرزندش را قربانی کند «بلاء مبین» بکار رفته است. «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إِنّا کذلِک نَجْزِی الْمُحْسِنینَ إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبینُ.» (صافات، 106) بلاء مبین به این معنا نیست که دستور خداوند به آن پیامبر عظیم‌الشأن، عذاب الهی بود، بلکه به این معناست که دستور قربانی، آزمایش و ابتلایی آشکار برای ابراهیم بود.
قابل ذکر این که طرفداران قانون جذب ادامه حدیث را حذف می‌کنند؛ در حالی که ادامه روایت به خوبی معنای بلا را بیان کرده است. در ادامه حدیث بالا آمده است: «هنگامی که کسی با اطمینان ادعا کند که من مرتکب فلان گناه و معصیت نمی‌شوم (چون خودش را بریء از اشتباه دانسته و به خودبینی دچار شده)، شیطان (از این رو که نقطه ضعفش را پیدا کرده و می‌داند از کدام ناحیه آسیب‌پذیر است) همه کارهایش را رها می‌کند و به ابتلای او دل بسته به گناهش امیدوار می‌شود، تا شاید بتواند او را مبتلا کند.»
بنابراین معنای روایت «البلاء موکل بالمنطق» این‌گونه است که: یکی از زمینه‌های آزمایش انسان، گفتار اوست. انسان‌ها در جایی امتحان می‌شوند که گفتاری دارند (ادعایی دارند).
بر همین مبناست که گفته شده بعضی از مدعیانی که ادعای دست‌یابی به مقام علمی علی علیه‌السلام را داشته‌اند، با همین ادعا آزموده شده‌اند و بعد از آن که سؤالات پیش پا افتاده‌ای از ایشان پرسیده‌اند، درمانده شده و نقص علمی ایشان بر همگان روشن شده است.
اضافه می‌کنیم اگر بلاء به معنای عذاب هم ترجمه شود، معنای مناسب‌تر آن روایت این است که بیشتر گناهان انسان مربوط به عضوی به نام زبان است و عذاب‌هایی که به خاطر لغزش‌های زبان به انسان می‌رسد زیاد است؛ نه آن گونه که در قانون جذب گفته شده که یاد بلاء، باعث جذب بلاء می‌گردد.
لازم به یادآوری است در منابع روایی اهل سنت، این روایت ذکر شده و به گونه ی دیگری تفسیر شده است که از ادامه روایت معلوم می‌شود که منظور از بلا، نوعی مکافات است که انسان با سرزنش دیگران خود به آن گرفتار می‌شود. به عبارت دقیق‌تر بلا به معنای گناه و تکرار همان اشتباهی است که به دیگران نسبت داده است. یعنی بلایی که خود، گناه و تخلف است در این روایت دو ویژگی دارد؛ اولاً نوعی عکس‌العمل است. ثانیاً با مذمت و نیش زبان زدن به دیگران، برای گوینده اتفاق می‌افتد.
باید دانست اولاً روایت نمی‌گوید اگر کسی به بلا فکر کند بلا را جذب می‌کند؛ که اگر روایت این گونه بود در آن صورت اندکی به قانون جذب نزدیک بود. ثانیاً این که اساساً در روایت تصورِ بلا مطرح نیست، بلکه سرزنش دیگران، محور روایت است.
جالب توجه این که در بعضی از مجامع روایی این حدیث ذیل عنوان «الفرق بین النصیحه و التعییر» آمده است. یعنی روایت مذکور برای بیان تفاوت بین «نصیحت» و «سرزنش» ذکر شده است. همین طور روایت می‌افزاید: بلا به سخن وابسته است، اگر کسی دیگری را به شیر خوردن از سگی سرزنش کند از او شیر خواهد خورد. شعر مشهور عرب در همین باب است.
احفظ لسانک لاتقول فتبتلی
إن البلاء موکل بالمنطق

مطلب قابل دقت در دلالت حدیث، فهم مخاطبین از این روایت بوده که اساساً روایت را جذبی معنا نکرده‌ و آن را مکافات معنا نموده‌اند.
از این رو دلالت روایت این است که کلام تأثیر در آینده انسان دارد؛ اما نه با مکانیزمی که در قانون جذب گفته شده است. تأثیر کلام از نوع جذب اتفاقات نیست؛ بلکه از نوع این است که شیطان نواحی آسیب‌پذیر رفتار انسان را شناسایی می‌کند و به همان نقطه طمع می‌بندد و در نهایت همان ادعا بستر امتحان و آزمایش او می‌گردد. آن‌چه در قانون جذب ادعا شده که هرچه انسان به آن فکر کند همان دقیقاً اتفاق می‌افتد، به هیچ وجه در روایت نمی‌توان تأییدی بر آن یافت.



یک شاهد تاریخی



در منابع اهل سنت آمده است که روزی کسایی و یزیدی در مجلس هارون‌الرشید بودند، هنگام نماز مغرب شد، همگان به کسایی (یکی از قاریان هفتگانه قرآن که به قراء سبعه مشهورند) اقتدا کردند. هنگام نماز کسایی سوره کافرون را تلاوت کرد و بخشی از آن را فراموش کرد. بعد از نماز یزیدی (با حالت مذمت و سرزنش) به او گفت: قاری و امام اهل کوفه در سوره کافرون اشتباه می‌کند؟! بعد از آن، نماز عشا را به امامت یزیدی (ابو محمد یزیدی نحوی معروف) خواندند، او در همان ابتدای سوره حمد دچار فراموشی شد. بعد از نماز به او گفتند: خوب بود زبانت را حفظ می‌کردی! گفتی تا این که خودت مبتلا شدی، که پیامبر(ص) فرموده: البلاء موکل بالمنطق. (ابن الجزری، غایة النهایة، 1/540)
در این داستان تاریخی، کلام نه به عنوان جذب مشابه، که به عنوان مکافات دنیوی سرزنش ذکر شده است. بنابراین نقل معنا این‌گونه می‌شود: افرادی که زبان به سرزنش دیگران باز کرده‌اند، در واقع خودشان مبتلا بوده‌اند و نمی‌دانسته‌اند یا توجه نداشته‌اند. الآن داشته ی قبلی‌شان نمود ظاهری به خود گرفته است. برخلاف قانون جذب که مدعی است بعد از کلام و اندیشه، رویدادهای خارجی خلق می‌شود.
و به علاوه روایت در مورد تعقّب دو عمل حرف می‌زند (عملی به نام تعییر، عمل دیگری به نام گناه را به دنبال دارد). در حالی که قانون جذب، از اساس در باب تأثیرپذیری عمل از عمل ادعایی ندارد. بلکه در مورد ارتباط افکار با وقایع خارجی سخن می‌گوید.






تاریخ : پنج شنبه 92/9/28 | 8:3 صبح | نویسنده : علی اکبر حق پسند | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.