وب حرم 72
- وب موز فانکسانی که بدون مطالعه و مداقه دست به کاری زنند هر چند در تشخیص خویش مومن بوده به حسن ختام عمل و اقدام اعتقاد داشته باشند با ذکر اینکه بر افراد تیزبین و دوراندیش پوشیده نیست که عجله و شتابزدگی هرگز به نتیجه نمی رسد و عجول و شتابزده چون اسب تیزتک یکروز با سر سقوط خواهد کرد.
به همین جهت در قضاوت عجله نمی کنند و عامل را به دست زمان می سپارند زیرا به خوبی می دانند که : «شاهنامه آخرش خوش است» این عبارت مثلی در بدو امر برای هر محقق کنجکاوی ایجاد شبهه می کند که مگر کتاب شاهنامه در آخرش چه دارد و چه نقاظ ضعفی در این شاهکار ادبی جهان یافت می شود که از آن به صورت ضرب المثل استفاده می کنند؟ شاهنامه ی فردوسی کتاب ارزنده ای است که هر ایرانی پاک نژاد آن را به خوبی می شناسد. کتاب شاهنامه چه از نظر کمیت و چه به لحاظ کیفیت از شاهکارهای ادبی جهان به شمار می رود.
حکیم ابوالقاسم فردوسی با نظم و تدوین شاهنامه اساس ادب و ملیت ایران را پی ریزی کرد و اسامی تمام بزرگان و نامداران دوران باستانی را در جریده روزگار ثبت کرده است چنان که خود گوید : چون عیسی من این مردگان را تمام سراسر همه زنده کردم به نام...
اما ریشه تاریخی ضرب المثل بالا از آن سرچشمه گرفته است که نقل شده فردوسی پس از سرودن هجانامه ای درباره سلطان محمود موفق گردید یک نسخه از هجانامه را به وسیله دوستان و طرفدارانی که در دستگاه سلطنت محمود غزنوی داشت مخفیانه به آخر شاهنامه موجود در کتابخانه سلطنتی الحاق و اضافه نماید و همین عمل موجب شده است بعد ها که از شاهنامه کتابخانه سلطنتی به وسیله نساخان و خطاطان به منظور تکثیر و توزیع نسخه ها برمی داشته اند قهرا آن هجانامه آخر شاهنامه را هم می نوشته اند.
با این توصیف اجمالی که درست و غلط آن بر عهده راویان اخبار است. سابقا هرکس شاهنامه مطالعه می کرد چون مکرر به مدح و ستایش از سلطان محمود غزنوی برخورد می کرد به گمان خود همت و جوانمردی سلطان را که مشوق فردوسی در تنظیم شاهنامه گردیده است از جان و دل می ستود و بر آن همه عشق و علاقه به تاریخ و ادب ایران آفرین می گفت! بی خبر از آنکه شاهنامه آخرش خوش است زیرا وقتی که به آخر شاهنامه می رسید و منظومه هجاییه را در آخر شاهنامه قرائت می کرد تازه متوجه می شد که محمود غزنوی نسبت به سلطان ادب و ملیت ایران تا چه اندازه ناجوانمردی و ناسپاسی کرده است.
به همین جهت هر کس در ازمنه گذشته به قرائت شاهنامه می پرداخت قبلـا به او متذکر می شدند تا زمانی که کتاب را به پایان نرسانده باشد و در قضاوت نسبت به سلطان محمود غزنوی عجله نکند زیرا شاهنامه آخرش خوش است یعنی در آخر شاهنامه است که فردوسی محمود غزنوی را به خواننده کتاب می شناساند و با این قصیده هجاییه حق ناسپاسی و رفتار توهین آمیز را در کف دستش می گذارد. بی فایده نیست بدانید که فردوسی برای سرودن شصت هزار بیت شاهنامه نه هزار واژه به کار برده که فقط چهار صد و نود تای آن عربی است....
باشگاه خبر نگاران
«شاهنامه آخرش خوشه» از معروفترین ضربالمثلهای فارسی است. اما این سوال پیش میآید که با وجود پایان تلخ و شکست ایرانیان از اعراب در پایان «شاهنامه»، چرا این ضربالمثل در بین مردم رواج یافته است؟
ضربالمثلها از گذشته تا امروز در زندگی مردم و ارتباط کلامی آنها جایگاه خاص خود را دارند. بیشتر ضربالمثلهای رواجیافته در بین مردم از یک اتفاق یا روایت تاریخی نشأت میگیرند و در زندگی واقعی گذشتگان ریشه دارند؛ اتفاقهایی که سینه به سینه نقل شده و با گذشت زمان به ضربالمثل تبدیل شدهاند.
حسن انوری در «فرهنگ امثال سخن» میگوید: این ضربالمثل اشارهی طنزآمیز به کاری دارد که برخلاف انتظار شخص پیش میرود و پایان خوشایندی ندارد. در واقع در این کتاب این ضربالمثل به عنوان یک جملهی معکوس در مورد یک ماجرا با پایان ناخوشایند به کار میرود.به باور برخی از افراد هم این جمله را اعراب که در پایان «شاهنامه» با شکست یزدگرد بر ایرانیان پیروز میشوند، وارد ضربالمثلهای ایرانی کردهاند. البته این باور در هیچ کتاب و پژوهشی سندیت تاریخی ندارد و به نظر بسیاری از پژوهشگران ادبیات مردود است.
در کتابهای مختلفی که دربارهی «شاهنامه»، سیر داستانها و پایان آن نوشته شده، به این ضربالمثل اشاره شده است. در این کتابها «خوش» خوانده شدن آخر «شاهنامه» حاوی نوعی نگاه کنایی به شکست ایرانیان از اعراب و پایان اقتدار سلسلهی ساسانیان با شکست و مرگ یزدگرد است. «شاهنامه چگونه به پایان رسید» محمد محیط طباطبایی و «شاهنامه آخرش خوش است» محمدابراهیم باستانی پاریزی از جملهی این کتابها هستند.
کتاب «ریشههای تاریخی امثال و حکم» نوشتهی مهدی پرتوی آملی که به بررسی تاریخی ریشههای ضربالمثلهای ایرانی پرداخته شده، علت رواج این جمله را این میداند که در گذشته هر کس «شاهنامه» میخواند و به ستایش سلطان محمود غزنوی میرسید، از همت سلطان در تحسین «شاهنامه» خوشحال میشد؛ اما با پایان یافتن «شاهنامه» و فهمیدن حقناشناسی سلطان محمود در قبال فردوسی و کتابش، متوجه اشتباه خود میشد. این روایت بعدها به ضربالمثل تبدیل شد و عاقلان به هر کس که دست به کار نابخردانهای بزند و اصرار بر ادامهی آن داشته باشد، میگویند: شاهنامه آخرش خوش است.
در اینباره نظریات متناقضی هم وجود دارد. به عنوان مثال محمدعلی اسلامی ندوشن در اینباره معتقد است: این ضربالمثل کنایی نیست و اشاره به هستهی اصلی «شاهنامه» یعنی جنگهای ایرانیان و تورانیان دارد. او اعتقاد دارد که خوش بودن پایان «شاهنامه» مربوط به حملهی اعراب و شکست ساسانیان نیست، بلکه به پیروزی نهایی پهلوانان ایرانی بر لشکر توران اشاره دارد که البته این پیروزی در قسمتهای میانی «شاهنامه» و در بخش پهلوانی آن است و به آخر «شاهنامه» که مربوط به بخش تاریخی میشود، ربطی ندارد.
محیط طباطبایی در کتاب «شاهنامه چگونه به پایان رسید» نظر دیگری هم در رابطه با این ضربالمثل دارد. در گذشته وقتی نقالان از خواندن یک دورهی کامل «شاهنامه» فارغ میشدند، در مجلس نقل «شاهنامه» جشن کوچکی برپا میشد و کسانی که مدتها با اشتیاق دل به داستانها و حماسهسازیهای پهلوانان ایرانزمین میسپردند، بساط شیرینی و چای را فراهم میکردند و معتقد بودند که هرچند پایان کار ایرانیان در آخر «شاهنامه» خوش نیست، اما به پایان رساندن نقالی کامل این کتاب شایستهی شادمانی است.
برخی نویسندگان و پژوهشگران «شاهنامه» هم مفهوم کنایی این ضربالمثل را مربوط به رفتار سلطان محمود غزنوی و طرد فردوسی و کتابش از دربار میدانند. آنها معتقدند، این جمله به داستانهای «شاهنامه» ربطی ندارد و به سرگذشت فردوسی و رانده شدنش پس از 30 سال تلاش برای سرودن «شاهنامه» اشاره دارد.
آنچه از پایان بخش پهلوانی و تاریخی «شاهنامه» میتوان فهمید، این است که با کشته شدن رستم، نامدارترین پهلوان ایرانی و همچنین شکست ایرانیان از اعراب، پایان داستانهای این اثر ماندگار برای مردم ایران «خوش» نیست. با این وجود، خلق این کتاب توسط فردوسی و داستانهای زیبا و حماسی آن که در دلاوری و خصایص نیکوی پهلوانان و اساطیر ایرانی ریشه دارد، برای همیشه برای ایرانیان خوشایند خواهد بود.