وب حرم 72
- وب موز فان
عبادت خدا، به معنای پرسش خدای یگانه، به جای آوردن طاعت او و گام برداشتن در مسیر کسب رضایت او است. عبادت خدا، راه رستگاری، نردبان برتری، شیوه عشق بازی با خدا، محکم ترین دستاویز دستیابی به خوش بختی است. عبادت خدا، وسیله ای برای ارتباط با خدا و اعلان بندگی او و کرنش در برابر اوست.
عبادت خدا، هر عملی است که در آن رضایت خدا در نظر باشد. عبادت خدا، هر گفته، نوشته، خواسته ای است که به نیت خدا صورت پذیرد، هر عملی که برای زنده کردن حق و میراندن باطل و در راه بزرگداشت خدا و پیامبر و رسولان راستین و گرامی داشت دین به انجام رسد.
عبادت خدا، جلوه های گوناگونی دارد. امّا برخی افراد به اشتباه، عبادت را فقط در گونه ای خاص خلاصه می کنند. مثلاً بعضی ها فقط نماز و روزه و مانند آن را عبادت می دانند و در مقابل گروهی دیگر، عبادت های ظاهری را کم ارزش دانسته و به راهی دیگر رفته و می گویند: عبادت به جز خدمت خلق نیست. آری، همه اینها که برگفته اند در شمار عبادت است، همان گونه که اعمال دیگری نیز عبادت است.
باید دانست که گوهر عبادت ها یکی است و آن با خدا و برای خدا بودن است، ولی ظهور آن به گونه های مختلفی بوده و در زمینه های متفاوتی به بار می نشیند. وقتی به روایات اهل بیت(ع) می نگریم در می یابیم که گاه امام علی(ع)، اندیشیدن در نعمت های الهی را عبادتی نیکو دانسته (غرر الحکم و درر الکلم»، ح 1147) و گاه پیامبر اکرم(ص)، جستجو در راه کسب حلال را نُه دهم عبادت ها برشمرده است (معانی الأخبار»، ص 367). زمانی پیامبر رحمت(ص)، داشتن گمان نیکو به خدا را از جمله عبادات به حساب آورده (الدرّة الباهرة»، ص 18) و زمانی دیگر امام صادق(ع)، نگاه مهرآمیز به پدر و مادر را عبادت خدا دانسته است (تحف العقول»، ص 46). آری، همه اینها که گفته اند و هر چه از گفتار، کردار و پندار که در راه جلب رضای الهی به انجام رسد، عبادت خداست.
نکته ای که بیان آن به جاست این که اگر انسان، خود را در مسیر تربیت الهی قرار دهد، می تواند همه کارهایش حتّی کارهای مباح و امور روزمرّه زندگی را تبدیل به عبادت کند. عبادت، به معنای عام کلمه، حصار ظاهر را می شکند و در هر قالبی جای می گیرد؛ از صف نماز جماعت تا جبهه جنگ، از زندگی خانوادگی تا فعالیت اقتصادی، از ایستادن پشت ابزارکار تا نشستن پشت میز درس و مطالعه و ... همه می توانند به وجه عبادی انجام شوند و تجلی گاه عالم قدس باشند.
از این روست که پیامبر گرامی اسلام(ص) به اباذر فرموده است: لِیکُن لَکَ فی کُلِّ شَیءٍ نِیةً صالِحَةً حتّی فی النَّومِ وَالأکلِ؛ باید برای تو در همه چیزها نیتی شایسته باشد حتی در خوابیدن و خوردن (مکارم الأخلاق»، ص 464).
چرا باید خدا را عبادت کرد؟ ایا او به عبادت بندگان خود، احتیاج دارد؟
خداوند، بی نیاز مطلق است و به هیچ چیز و هیچ کس، محتاج و نیازمند نیست، بلکه همه چیز و همه کس، به او نیازمندند. خداوند، توانا و توانگر است و آفریننده توانایی و توانگری.
خداوند، به عبادت و طاعت ما نیازمند نیست. زیرا هرگونه نیازی برای خداوند، نقص و کمبود به حساب می اید و هرگونه نقص، از خداوند به دور بوده و او از هر نقص و کمبودی مبرّاست. ما بندگان خدا، باید نیک بدانیم که اگر همه مخلوقات به خدا کافر گردند و از عبادت او سر باز زنند، بر دامن کبریایی او گردی ننشیند که خود از زبان پیامبرش موسی(ع) فرموده است: اگر شما و همه کسانی که در زمین اند، کفر بورزید [زیانی به خدا نمی رساند] بی گمان که خدا بی نیاز و ستوده است». (سوره ابراهیم، ایه 8).
عبادت ما به درگاه خدا، در حقیقت نیازی است که ما به ذات احدیت داریم نه نیازی که او به ما یا عبادت ما دارد که باز فرموده است: یا ایهَا النّاسُ أنتُم الفُقَراءُ إلَی اللهِ وَاللهُ هُوَ الغَنّی الحَمیدُ؛ هان ای مردم، شمایید نیازمندان به خدا و خداست همان بی نیاز ستوده» (سوره فاطر، ایه 15).
اما از آن جا که خداوند، کمال بی انتهاست، انسان کمال جو، ناگزیر است خود را به آن منبع پایان ناپذیر همه خوبی ها و کمال ها، نزدیک و نزدیک تر سازد. عبادت خدای سبحان البته به معنای وسیع آن و نه فقط در قالب نماز و روزه و ... تلاشی است برای تحقّق بخشیدن نزدیکی و تقرب انسان به خدایش.
امام رضا(ع) در تبیین فلسفه عبادت می فرماید: مردم، یاد خدا را فراموش نکنند و آداب او را وا نگذارند و از اوامر و نواهی او غافل نشوند، چه این که درستی و قوام آنان در این است. در حالی که اگر بدون تعبّد به حال خود رها می شدند، پس از مدّتی دل هایشان سرد و سخت می شد. (عیون أخبار الرضا(ع)»، ج2،ص203).
بنا بر این درحقیقت، سود و بهره عبادت انسان، در دنیا و آخرت به خود او باز می گردد و از نتیجه عبادت خود، در امور مادّی و معنوی استفاده خواهد کرد. در حدیثی قدسی از زبان امام صادق(ع) وارد شده است: یا عبادی الصِّدّیقینَ تَنَعَّمُوا بِعِبادَتِی فِی الدُّنیا فَإنَّکُم تَتَنَعَّمُونَ بِها فِی الآخِرَةِ؛ ای بندگان راستین من! در دنیا به عبادت من متنعّم شوید؛ زیرا که در آخرت به وسیله آن بهره می گیرید» (الکافی»، ج2، ص83).
منبع : , موسوی آملی، سید محسن
اسلام قانون محبت است. قرآن کریم، پیامبر اکرم (ص) را رحمة للعالمین معرفی می کند: «و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین؛ نفرستادیم تو را مگر که مهر و رحمتی باشی برای جهانیان» (انبیاء/ 107)، یعنی نسبت به خطرناکترین دشمنانت نیز رحمت باشی و به آنان محبت کنی. اما محبتی که قرآن دستور می دهد آن نیست که با هر کسی مطابق میل و خوشایند او عمل کنیم، محبت این نیست که هر کسی را در تمایلاتش آزاد بگذاریم و یا تمایلات او را امضاء کنیم، این محبت نیست بلکه نفاق و دورویی است. محبت آنست که با حقیقت توأم باشد، محبت خیر رساندن است و احیانا خیر رساندنها به شکلی است که علاقه و محبت طرف را جلب نمی کند. به علاوه محبت منطقی و عاقلانه آنست که خیر و مصلحت جامعه بشریت در آن باشد نه خیر یک فرد و یا یک دسته بالخصوص.
شما دو سنت را در میان همه ائمه می بینید که به طور وضوح و روشن هویدا است. یکی عبادت و خوف از خدا و خداباوری است. یک خداباوری عجیب در وجود اینها هست، از خوف خدا می گریند و می لرزند، گوئی خدا را می بینند، قیامت را می بینند، بهشت را می بینند، جهنم را می بینند. درباره امام کاظم (ع) می خوانیم: «حلیف السجدة الطویلة و الدموع الغزیرة؛ یعنی هم قسم سجده های طولانی و اشکهای جوشان». تا یک درون منقلب آتشین نباشد که انسان نمی گرید. سنت دومی که در تمام اولاد امام علی (ع) (از ائمه معصومین) دیده می شود همدردی و همدلی با ضعفا، محرومان، بیچارگان و افتادگان است. اصلا انسان برای اینها یک ارزش دیگری دارد. امام حسن (ع) را می بینیم، امام حسین (ع) رامی بینیم، امام سجاد (ع)، امام باقر (ع)، امام صادق (ع)، امام کاظم و ائمه بعد از آنها، در تاریخ هر کدام از اینها را که مطالعه می کنیم، می بینیم اصلا رسیدگی به احوال ضعفا و فقراء، برنامه اینهاست، آن هم (به این صورت که) شخصا رسیدگی بکنند نه فقط دستور بدهند، یعنی نایب نپذیرند و آن را به دیگری موکول نکنند.
زندگی، فهم نفهمیدن هاست زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم.
باتشکر از هفت آسمان