وب حرم 72
- وب موز فان
عوامل حزن و اندوه از دیدگاه روایات:
الف: گناه و معصیت:
یکی از اصلیترین عوامل بروز مشکلات، گرفتاری ها و ناراحتی های روحی و معنوی انسان، گناه و خروج از دایره عبودیت و بندگی حق تعالی است که انسان را به انواع مصائب دچار میسازد.
بیتابی کردن و صبر و قرار از کف دادن در هجوم مشکلات زندگی نیز یکی دیگر از عواملی است که باعث ایجاد حزن و اندوه در افراد میشود. امیر مومنان(ع) میفرماید: از بیتابی کردن بپرهیز! که آن امید را قطع میکند و عمل را ضعیف میگرداند و اندوه به همراه میآورد.»
امام صادق(ع) در این باره میفرماید: رسول خدا(ص) نیز چنین فرمود: «ساعاتُ الهُمُومِ ساعاتُ الکَفّاراتِ وَ لا یزالُ الهَمُّ بِالمؤمنِ حتّی یَدَعَهُ و ما لَهُ مِنْ ذَنْبٍ؛( بحار الانوار، محمدتقی مجلسى، بیروت، مؤسسه وفاء، چ 2، 1403، ج64، ص 244.)لحظههای غم و اندوه، لحظههای پوشاندن گناهان است و فرد مؤمن پیوسته گرفتار غم و اندوه میشود تا آنکه از همه گناهانش پاک گردد.»
امام رضا(ع) نیز فرمود: «هیچ یک از شیعیان علی(ع) نیست که در روز، بدی یا گناهی مرتکب شود؛ مگر اینکه در شب اندوهی به او میرسد که آن بدی و گناه را فرو میریزد.( بحار الانوار، ج65،ص 146)
همچنین در روایات از گناه به عنوان عامل بروز مشکلات اقتصادی یاد شده است: رسول خدا(ص) فرمود: «إنَّ مِنَ الذُّنوبِ ذُنوبَاً لا یُکَفِّرُهَا صلاةٌ و لا صومٌ . قیل: یا رسول الله! فَمَا یُکَفِّرُهَا؟ قال: اَلْهُمُومُ فِی طَلَبِ الْمَعِیشَة؛( الدعوات، قطب راوندی، ص56؛ مستدرک الوسائل، محقق نوری طبرسی، نشر آل البیت، 1408، چاپ اول، ج13،ص 13.) برخی گناهان هستند که هیچ نماز و روزهای آنها را نمی پوشاند. عرض شد:ای رسول خدا ! پس چه چیز آنها را میپوشاند (و از بین میبرد؟) حضرت فرمود: اندوه برای کسب درآمد و گذران زندگى.»
ب. دلبستگی به دنیا:
امام صادق(ع) میفرماید: «الرَّغْبَةُ فی الدُّنیا تُورِثُ الْغَمَّ وَالحُزْنَ؛(بحارالانوار، محمد تقی مجلسى، ج75، ص240؛ میزانالحکمه، محمد محمدی ری شهرى، دارالحدیث، قم، چاپ اول، ج1، ص610.) دنیا خواهی غم و اندوه میآورد.»
پیامبر اعظم(ص) نیز فرمودند: «اَنَا زَعِیمٌ لِمَنْ اَکَبَّ عَلَی الْدُّنْیا بِفَقْرٍ لا غِنَاءَ لَهُ وَ بِشُغْلٍ لا فِراغَ لَهُ وَ حُزْنٍ لا اِنْقِطاعَ لَهُ؛ کسی که به دنیا بچسبد، من (سه چیز را) برای او قطعی میدانم: فقری که بینیازی برایش نیست، گرفتارییای که از آن خلاصی نیست و غم و اندوهی که به پایان نمیرسد.»( بحارالانوار، ج70، ص81)
ج. کوتاهی در عمل:
امام علی(ع) میفرماید: «مَنْ قَصَّرَ فی العَمَلِ اُبْتُلِیَ بِالْهَمِّ؛( نهج البلاغه، سید رضى، ترجمه دشتى، مشهد، نشر امامت، چ1، 1384، کلمات قصار،127. ) هر که در عمل کوتاهی کند به اندوه گرفتار آید.»
برخی گمان میکنند با اظهار فقر و ندارى، و عجز و لابه نزد دیگران، میتوانند مشکل خود را برطرف نمایند؛ در حالی که در این گونه موارد نه تنها گِرِهی از کارشان گشوده نمیشود؛ بلکه از قدر و منزلتشان کاسته شده و به فقر و فلاکت بیشتری برای آن دچار میگردند
از اینرو در روایات تأکید فراوان شده است که قدر فرصتهای زندگی را بدانید و از لحظات و دقایق آن به بهترین وجه بهره ببرید. امام علی(ع) میفرماید: «بادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ أنْ تَکُونَ غُصَّه؛( نهج البلاغه، سید رضى، ترجمه دشتى، مشهد، نشر امامت، چ1، 1384، خطبه 31) فرصت را قبل از آنکه به اندوه تبدیل شود، دریاب.»
از اموری که در انبساط روح و روان، آرامش و زدودن غم و اندوه در انسان مؤثر است، داشتن دوستان با صفا و اهل معرفت، شادی و برقراری جلسات انس و گفتگوهای صمیمانه با آنان است؛ زیرا صفای زندگی را در همدمی با رفیق نیک میتوان یافت. امیر مؤمنان علی(ع) دوست خوب را نجاتبخش انسان از تنهایی و غم و اندوه میداند و میفرماید: برادران، برطرف کننده زنگار غم و اندوهاند.»
ه . جزع و فزع:
بیتابی کردن و صبر و قرار از کف دادن در هجوم مشکلات زندگی نیز یکی دیگر از عواملی است که باعث ایجاد حزن و اندوه در افراد میشود. امیر مومنان(ع) میفرماید:«ایَّاکَ والْجَزَعَ فَإنَّهُ یَقْطَعُ الامَلَ وَ یُضْعِفُ العَمَلَ وَ یُوِرثُ الْهَمَّ؛( مستدرک الوسائل، محقق نوری طبرسى، ج 2، ص 421؛ بحارالانوار، ج 73،ص 144) از بیتابی کردن بپرهیز! که آن امید را قطع میکند و عمل را ضعیف میگرداند و اندوه به همراه میآورد.»
نکته قابل توجه اینکه، برخی گمان میکنند با اظهار فقر و ندارى، و عجز و لابه نزد دیگران، میتوانند مشکل خود را برطرف نمایند؛ در حالی که در این گونه موارد نه تنها گِرِهی از کارشان گشوده نمیشود؛ بلکه از قدر و منزلتشان کاسته شده و به فقر و فلاکت بیشتری برای آن دچار میگردند.
د. توجه به امکانات دیگران:
رسول خدا(ص) فرمود: «مَنْ نَظَرَ اِلَی ما فی أیْدِی النَّاسِ طالَ حُزْنُهُ وَ دامَ أسَفُهُ؛(بحار الانوار، ج 74،ص 172) کسی که چشمش به آنچه در دست مردم است (امکانات و داراییها) باشد، اندوهش طولانی و افسوسش پایدار خواهد شد.»
همچنین در حدیث وارد شده است: هنگامی که آیه «وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ اِلَی ما مَتَّعْنَا بِهِ أزْوَاجَاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ»( حجر/88)؛ «هرگز چشم خود را به نعمتهای [مادّى] که به گروههایی از آنها (کفّار) دادیم، میفکن؛ و به خاطر آنچه دارند؛ غمگین مباش» نازل شد، پیامبر خدا(ص) فرمود: «کسی که به دلداری و توجه خداوند دلخوش و صبور نباشد ، جانش بر دنیا حسرتها خورد و هر که چشم به داراییهای دیگران داشته باشد، اندوهش بسیار شود و ناراحتیش بهبود نیابد.»( بحار الانوار، ج 70، ص 89؛ میزان الحکمه، ج1، ص 611)
ه . شهوت رانى:
رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: «رُبَّ شَهْوَة ِساعَةٍ تُورِثُ حُزْنَاً طَوِیلَاً؛(میزان الحکمه، ج4، ص3480)چه بسا خواهش و لذتی زودگذر که اندوهی دراز بر جای گذارد.»
حضرت علی(ع) نیز فرمود: «رُبَّ لَذَّةٍ فِیهَا الْحِمَام؛( میزان الحکمه، ج4،ص3477)چه بسا لذتی که پیامدش مرگ است.»
و. غضب بیجا:
امام علی(ع) فرمودند: «مَنْ غَضِبَ عَلَی مَنْ لا یَقْدِرُ أنْ یَضُرَّهُ طالَ حُزْنُهُ وَ عَذَّبَ نَفْسَهُ؛( تحف العقول، ص 99) هر که بر کسی خشم گیرد که توان آسیب رساندن به او را ندارد، اندوهش طولانی گردد و خود را عذاب دهد.»
ز. منفی نگرى:
امام کاظم(ع) میفرماید: «مَنِ اغْتَمَّ کانَ لِلْغَمِّ اَهْلَاً؛( بحار الانوار، ج 68،ص 153)آنکه غم خورد، شایسته غم و اندوه است.»
رسول اعظم(ص) نیز فرمود:«اِنَّ اللهَ بِحُکْمِهِ وَ فَضْلِهِ جَعَلَ الرُّوحَ وَ الْفَرَجَ فِی الْیَقین وَ الرِّضَا وَ جَعَلَ الهَمَّ وَ الْحُزْنَ فِی الشَّکِّ وَ السَّخَطِ؛ خداوند از روی حکمت و فضل خویش، آسایش و شادمانی را در یقین و راضی بودن به قضای الهی قرار داد و غم و اندوه را در شک و ناخشنودى.»( تحف العقول، ص 6)
یکی از اسباب شادی و نشاط، نماز و ارتباط و مناجات با خداست. افرادی که به دعا و نماز می پردازند، کمتر دچار نگرانی و اندوه می شوند. کسی که گناه مرتکب شده و عذاب و جدان او را غمگین کرده، بوسیله توبه و استغفار، از احساس گناه رهایی می یابد و نشاط اولیه را بدست می آورد. هر کس زیاد استغفار کند، خداوند گِرِه غمهای او را بگشاید و از هر تنگنایی بیرونش بَرَد و از آنجا که گمانش را هم نمیبرد، روزیش رساند.»
منبع:تبیان
بدهکاری های خود را به خدا...
ادا نمی کنیم...!
آنگاه می خواهیم طلب کاری های خود را...
از خدا وصول کنیم...!
اینکه نمی شود...!
---
صلوات
"آیتالله ناصر مکارم شیرازی" از مراجع تقلید در پاسخ به یک استفتاء نظر خود را پیرامون آیین جشن عیدانه در فروردین ماه سال93 که بعضی روزهای آن مصادف با ایام شهادت حضرت زهرا(س) است، بیان کرد: احترام ایام شهادت بانوی اسلام فاطمه زهرا (س) بر همه لازم است.
به گزارش ایرنا، وی بیان کرده است: بنابراین ایام فاطمیه اوّل 13، 14 و 15 جمادی الاولی (24، 25 و 26 اسفند 1392) و همچنین ایام فاطمیه دوم 1، 2 و 3 جمادی الثانی (12، 13 و¬14 فروردین 1393) باید به آیین سوگواری آن حضرت اختصاص داده شود و از برکات آن بهرهمند گردند.
آیتالله مکارم شیرازی در این استفتاء ادامه داده است: اما در بین این دو ایام، برگزاری مراسم دیگر (با رعایت تمام موازین شرعی) مانعی ندارد؛ ضمناً انجام مراسم سال نو مانند دید و بازدید، خانه تکانی، نظافت و امثال آن نیز مانعی ندارد.
فاطمه (س) به وجود زینب، گوهر تابناکى که به زودى از اودرخشیدن مىگرفت، افتخار مىکرد. آرى! دختر رسول خدا (ص)، فرزندىپاک را در خود مىپرورید که با ظهورش مایه افتخار و زینت پدرمىشد. از قضا در همان روزها رسول خدا (ص) به مسافرت رفته بود ودختر آفتاب بىحضور او پاى به عرصه وجود گذاشت. فاطمه (س) رو بههمسرش على (ع) کرد و گفت: پدر در سفراست; نام این دختر را چهبگذاریم؟ على (ع) پاسخ داد: در این باره بر حضرت رسول سبقت مىگیرم.
صبر کن. به زودى ایشان بر مىگردد. وقتى، رسول خدا (ص)آمد، این کار را به خدا سپرد، جبرئیل نازل شد و گفت: خداى توسلام مىرساند و مىفرماید: نام دخترت را «زینب» بگذار. رسولخدا (ص) آنگاه زینب را خواست. او را بوسید و به مشتاقانى که دراطرافش گرد آمده بودند; فرمود: «به حاضران و غائبان توصیه مىکنم احترام این دختر را نگاهدارید. به راستى او شبیه خدیجه کبرى (س) است.» زینب (س) بانویىبلند بالا بود و چهرهاى نورانى و با وقار و صاحب سکینه داشت.
در حیا و عصمت، مانند مادرش، فاطمه زهرا (س) و در شیوایى ورسا سخن گفتن، مثل پدر بزرگوارش، على (ع) بود. زینب بردبارى رانیز از برادرش حسن و شجاعت را از حسین (علیهما السلام) در خودجمع کرده بود.
خوب است بدانیم: «ام کلثوم» و «ام عبد الله» و «امالحسن» کنیههایش بود و البته «ام المصائب»، «ام الرزایا»و «ام النوائب» نیز بعدها به وى مىگفتند. اما لقبهایشعبارتند از: «عقیله بنى هاشم»، «عقیلة الطالبیین، «صدیقهصغرى»، «عصمت صغرى»، «الراضیه»، «امینة الله»، «عالمةغیر معلمه»، «فاهمة غیر مفهمه»، «مجتهده»، «حافظةالودایع و الاسرار» و «موثقة فى نقل الاحادیث و الاخبار».
در بین این لقبها چهار لقب (عالمه غیر معلمه، مجتهده، حافظهالودایع و الاسرار و موثقه فى نقل الاحادیث و الاخبار) گویاىمقام والاى علمى و روایى این بانوى بزرگوار است که کمتر موردبررسى قرار گرفته است.
آرى همه زینب را با عنوان افتخارآمیز (سفیر کربلا) مىشناسند و بههمین علت ویژگىهاى دیگرى او تحت الشعاع حماسه بزرگ عاشوراقرار گرفته و ابعاد مهمى از شخصیتش مورد بىمهرى و کم توجهىواقع شده است. شخصیت روایى حضرت از جلمه آنهاست. البته در اینمقاله تنها به ارتباط روایى عقیله بنىهاشم با مادر گرامىاشفاطمه زهرا (س) مىپردازیم.
در محضرت فاطمه (س)
روایت کننده نور، بىگمان شرایطى چون عدالت، مورد اطمینان بودنو... در خود باید جمع کند. یکى دیگر از این شرایط موضوع سنراوى است و او باید در حدى باشد که بتوان ادعا کرد خود روایترا بلاواسطه نقل مىکند.
به همین جهتباید دید زینب (س) در چه سالهایى محضر مادرش رادرک کرد؟ زیرا برخى از روایتهاى وى مربوط به دوران سه، چهاریا پنجسالگى اوست. در این باره محققان گفتهاند: شیوه و کمیترشد جسمى و روحى اهلبیت (علیهم السلام) با دیگران تفاوتى عمده واساسى داشت. از این روى نمىتوان در موضوع سن و سال با آنهامانند راویان دیگر برخورد کرد.
حتى در نحوه تولد و دوران حملنیز خاندان پیامبر تفاوتهاى اساسى با دیگران دارند. لذاقادرند از سنین کودکى احادیث را به صورت کامل در ذهن خود جاىدهند و براى آیندگان با دقت کامل نقل کنند. پس زینب (س) مىتوانست همه آنچه را که مىدید، به خاطر بسپارد. او تماممصائب و دشوارىهایى را که مادر بارها با آن روبرو بود، به یادداشت. از جمله هنگام قرائتخطبه فدکیه توسط مادر، زینب کهکودک خردسالى بود، آن را شنید و به صورت کامل روایت کرد.
مقام علمى حضرت زینب (س)
زینب از همان دوران طفولیت، عالمه بود. امام سجاد (ع) به حقفرمود: «یا عمه انتبحمدالله عالمه غیر معلمه و فهمه غیرمفهمه» در دورههاى بعد نیز زینب (س) با تکیه بر همان علمخدادادى، مجلس تفسیر قرآن براى زنان کوفه برگزار کرد. در یکىاز اینروزها که (کهیعص) را تفسیر مىکرد، على (ع) وارد شد و بهوى فرمود: «اى نور دیده، آن (کلمه) رمزى در مصیبت وارده برشما عترت پیغمبر است.»
مقام روایى
در باره شخصیت روایى وى، علماى بزرگى سخن گفتهاند از جمله:ابو الفرج اصفهانى: زینب عقیله دختر علىبن ابىطالب، مادرشفاطمه دختر رسول خداست و او همان کسى است که ابنعباس از اوکلام حضرت فاطمه (ع) را در فدک نقل مىکند و مىگوید: حدیث کردمرا عقیله ما زینب دختر على (ع)...
در انساب الطالبیین مىخوانیم: زینب کبرى دختر امیرمومنان (ع)که کنیهاش ام الحسن بود، از مادرش زهرا (س) روایت مىکرد.
مرحوم سیدنورالدین جزایرى، در خصائص الزینبیه، ویژگى موثقهبودن زینب را طرح مىکند و مىنویسد: «از جمله القاب آن محترمه«موثقه»، که آن مکرمه مورد وثوق خلاق عالم و حضرت سیدالشهدا، وحضرت سجاد (علیهماالسلام) بودهاند و لذا حافظ ودایع الهیه و اسرار محمدیه بوده، بلکه محل وثوق کلیه مردم بودهو لذا حضرت سیدالساجدین (ع) هروقتبیان اخبار و احادیث مىفرمودو مىخواست که در اذهان مردم جاى گیرد و از او بپذیرند، بهعمهاش اسناد مىداد و از آن مخدره نقل مىفرمود و کذالک ابنعباس با این که حبرالامه و مقبول القول بود، مع ذالک مىگفت:«حدثتنا عقلیتنا».
آیت الله خویى مىنویسد: از مادرش سلام الله علیها روایتمىکند. و جابر (فقیه جز سوم باب معرفه الکبائر، حدیث 1754) وعباد عامرى از او روایت مىکنند. این همه نشان از اوج مقامروایى حضرت زینب (س) دارد که متاسفانه کمتر مورد توجه قرارگرفته است.
راویان
باید توجه داشت که ارزش روایات نقل شده از حضرت زینب (س) فراتراز روایاتى است که راویان دیگر نقل کردهاند، زیرا این بانوىبزرگ خود عالمهاى غیر معلمه بود و روایاتى را که نقل مىکرد،بى هیچ شبههاى، معتبر و مستنداند. حتى روایتهایى که در سنینکودکى از او نقل شدهاند. این بانوى بزرگوار که 5 سال قبل ازوفات رسول خدا (ص) به دنیا آمد، از مادرش فاطمه زهرا (س)، پدرشعلى (ع)،اسماء بنت عمیس، و ام ایمن روایت نقل مىکرد. شمارراویان از وى بسیارند که مىتوان به: 1- علىبن حسین (ع). 2- ابن عباس. 3- محمد بن عمر. 4- عطاء بن سائب. 5- فاطمه بنت الحسین. 6- محمد بن جابر. 7- عباد عامرى و ... اشاره کرد.
1- وسیله ارتباط خلق و خالق
ابوبکر با این سند: محمد بن زکریا، جعفر بن محمدبن عمارهکندى، پدرش، حسین بن صالح، حى دو مرد از بنىهاشم، از حضرتزینب (س) دختر على (ع) روایت کرد که زینب (س) فرمود: «قالت فاطمه (س): ... و نحن وسیلته فىخلقه و نحن خاصته و محلقدسه و نحن حجته فى غیبه و نحن ورثه انبیائه...» «ما وسیلهارتباط خدا بامخلوقهاى او هستیم. ما برگزیدگان خداییم وجایگاه پاکىها، ما راهنماهاى روشن خداییم و وارث پیامبران اوهستیم».
2- بهشت جایگاه شیعیان
ابىحجاف (از محمدبن عمر بن حسن)، از زینب، به نقل از فاطمه (س)و اشجع، بلیدبن سلیمان (از ابىحجاج، محمدبن عمرو هاشمى) اززینب دختر على (ع) نقل کرد که فاطمه (س) فرمود: «قالت فاطمه (س) : ان رسول الله قال لعلى اما انک یابنابىطالب و شیعتک فىالجنه» «و سیجىء اقوام ینتحلون حبک ثمیمرقون من الاسلام کمایمرق السهم من الرمیه.» رسول خدا بهعلى (ع) فرمود: «اى پسر ابوطالب! همانا تو و رهروان تو دربهشتاند و به زودى قومى مىآیند که از دوستى تو سخن مىگویند.آنگاه از اسلام فرار مىکنند. مانند پرت شدن تیر از کمان.»
3- دوستى آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم
روایتى مشهور به «فاطمیات» در باب دوست داشتن آل محمد که بااین اسناد نقل شده است: «... عن فاطمه بنت السجاد على بن الحسین زین العابدین (ع) عنفاطمه بنت ابى عبد الله الحسین (ع) عن زینب بنت امیر المؤمنین (ع)عن فاطمه بنت رسول الله (ص) قالت: الا من مات على حب آل محمد مات شهیدا» «آگاه باشید هرکسى کهبر دوستى آل محمد بمیرد، شهید است.»
4- خطبه نور
یکى دیگر از احادیثى که زینب (س) نقل کرد، خطبه طولانى حضرتزهرا (س) در مسجد مدینه است. حدیثى که در متن آن دهها حدیثدرخشنده وجود دارد و بسیارى از احادیثى که از حضرت فاطمه (س)نقل مىشود، مربوط به همین حدیث طولانى است. ما براى اختصارتنها به ترجمه بخشى از آن بسنده مىکنیم. علاقهمندان را بهمطالعه منابع آن ارجاع مىدهیم.
«در این روز حضرت زهرا (س) چادر به سر کرد و با همراهى جمعىاز بانوان وارد مسجد شد. ابوبکر و عدهاى از مهاجران و انصارحاضر بودند. به احترام آن بانو پرده سفیدى آویختند. قبل ازآغاز سخن، نالهى جانسوزى کرد که بسیارى از حاضران گریستند وپس از آن که مردم آرام گرفتند، فاطمه (س) فرمود:
شکر نعمت
«ستایش خداى را بر نعمتهایى که ارزانى داشت و سپاس او رابراندیشه نیکو که در دل نگاشت. سپاس بر نعمتهاى فراگیر که ازچشمه لطفش جوشید و عطاهاى فراوان که بخشید و نثار احسان کهپیاپى بخشید. نعمتهایى که از شمار افزون است و پاداش آن ازتوان بیرون و درک نهایتش، نه درحد اندیشه ناموزون. سپاس رامایه فزونى نعمت نمود و ستایش را سبب فراوانى پاداش فرمود وبه خاطر در خواست پیاپى، بر عطاى خود افزود.
دیدگاه توحیدى
گواهى مىدهم خداى جهان یکى است و جز او خدایى نیست. نشان اینگواهى، درستى وبىآلایشى است و پابندان این اعتقاد، دلهاى بابینش و راهنماى رسیدن بدان، چراغ دانش. خدایى که چشمها او رانمىتوانند، ببینند و گمانها چونى و چگونگى او را نمىدانند.
فلسفه آفرینش
همه چیز را از هیچ پدیدآورد و بىنمونهاى افشا کرد، نه بهآفرینش آنها نیازى داشت و نه از آن خلقت، سودى برداشت. جز آنکه خواست قدرتش را آشکار سازد و آفریدگان را بندهوار بنوازد وبانگ دعوتش را در جهان اندازد. پاداش را درگرو فرمانبردارىنهاد و نافرمانان را به کیفر بیم داد، تا بندگان را از عقوبتبرهاند و به بهشتبکشاند.
خلقت پیامبر (ص)
گواهى مىدهم که پدرم، محمد، بنده و فرستاده اوست. پیش از آنکه او را بیافریند، برگزید و پیش از پیغمبرى تشریف انتخاببخشید و به نامى نامید که سزاوارش بود و این هنگامى بود کهآفریدگان از دیده نهان بودند و در پس پردهى بیم نگران و درپهنهى بیابان عدم سرگردان. پروردگار بزرگ پایان کار همهىکارها را دانا بود و بر دگرگونىهاى روزگار محیط، بینا و بهسرنوشت هرچیز، آشنا.
فلسفه بعثت پیامبر (ص)
محمد (ص) را برانگیخت تاکار خود را به اتمام و آنچه را که مقدرساخته بود، به انجام رساند. پیغمبر که درودخدا بر او باد.
دید هر فرقهاى دینى گزیده و هر گروه در روشنایى شعلهاى خزیدهو هر دستهاى به بتى نماز برده و همگان یاد خدایى را کهمىشناسند، از خاطر ستردهاند.
پس خداى بزرگ تاریکىها را به نور محمد (ص) روشن ساخت و دلها رااز تیرگى کفر بپرداخت و پردههایى را که بر دیدهها افتاده بود،به یک سو انداخت. از روى گزینش و مهربانى جوار خویش را بدوارزانى داشت و رنج این جهان که خوش نمىداشت، از دل او برداشت. و او را در جهان فرشتگان مقرب گماشت و چتر دولتش را درهمسایگى خود افراشت و حکم و فرمان مغفرت و رضوان را به نام اونگاشت. درود خدا و برکات او بر محمد (ص) پیغمبر رحمت، امین وحىو رسالت و گزیده از آفریدگان و امتباد. سپس به اهل مجلسنگریست و چنین فرمود:
عهد بندگان با خدا
شما بندگان خدا! نگاهبانان حلال و حرام و حاملان دین و احکام وامانتداران حق و رسانندگان آن به خلق هستید. حقى را از خداعهدهدارید و عهدى را که با او بستهاید، پذیرفتار.
جایگاه اهل بیت (علیهم السلام)
ما خاندان را در میان شما به خلافت گماشت و تاویل کتاب الله رابه عهده ما گذاشت. حجتهاى آن آشکار و آنچه در باره ماست،پدیدار و برهان آن روشن و از تاریکى گمان به کنار و آواى آندر گوش، مایه آرام و قرار و پیرویش راهگشاى روضه رحمتپروردگار و شنونده آن در دو جهان رستگار است. دلیلهاى روشنالهى را در پرتو آیتهاى آن مىتوان دید و تفسیر احکام واجب اورا از مضمون آن باید شنید. حرامهاى خدا را بیان دارنده است وحلالهاى او را رخصت دهنده و مستحبات را نماینده. و شریعت راراهگشاینده و این همه را با رساترین تعبیر، گوینده و باروشنترین بیان رساننده.
فلسفه احکام
سپس ایمان را واجب فرمود و به آن زنگ شرک را از دلهاى شمازدود و با نماز خودپرستى را از شما دور نمود. روزه را نشاندهنده دوستى بىآمیغ ساخت و زکات را مایه افزایش روزى بىدریغ وحج را آزماینده درجه دین و عدالت را نمودار مرتبه یقین وپیروى ما را مایه وفاق و امامت ما را مانع افتراق و دوستى مارا عزت مسلمانى و باز داشتن نفس را موجب نجات و قصاص را سبببقا زندگانى، وفاى به نذر را موجب آمرزش و تمام پرداختنپیمانه و وزن را مانع از کم فروشى و کاهش قرار داد.
تبعیت از نهى خدا
فرمود مىخوارى نکنند تا تن و جان از پلیدى پاک سازند و زنانپارسا را تهمت نزنند تا خویش را سزاوار لعنت نسازند. دزدى رامنع کرد تا راه عفت پویند و شرک را حرام فرمود تا به اخلاص،طریق یکتاپرستى جویند. پس چنان که باید، ترس از خدا را پیشهگیرید و جز مسلمان نمیرید. آنچه فرموده استبه جا آرید و خودرا از آنچه نهى کرده، باز دارید که تنها دانایان از خدامىترسند.
من فاطمه دختر محمد (ص) هستم
مردم! چنان که در آغاز سخن گفتم، من فاطمهام و پدرم محمد (ص)است. همانا پیغمبرى از میان شما به سوى شما آمد که رنجشما براو دشوار بود و به گرویدن شما امیدوار و بر مومنان مهربان وغمخوار بود. اگر او را بشناسید مىبینید او پدر من است; نه پدرزنان شما و برادر پسر عموى من است; نه مردان شما. او رسالتخود را به گوش مردم رساند. آنان را از عذاب الهى ترساند. فرقو پشت مشرکان را به تازیانه توحید خست و شوکتبت پرستان رادرهم شکست تا جمع کافران را از هم گسست. صبح ایمان دمید ونقاب از چهره حقیقت فرو کشید. زبان پیشواى دین در مقال شد وشیاطین سخنور، لال.
بعثت، صعود از ذلتبه اوج عزت
در آن هنگام شما مردم بر کنار مغاکى از آتش بودید خوار و دردیده همگان بىمقدار. لقمه هر خورنده و شکار هر درنده و لگدکوبهر رونده بودید. نوشیدنىتان آب گندیده و ناگوار، خوردنىتانپوست جانور و مردار بود. پست و ناچیز و ترسان از هجوم همسایهو همجوار تا آنکه خدا با فرستادن پیغمبر خود، شما را از خاکمذلتبرداشت و سرتان را به اوج رفعتبر افراشت.
على (ع) کیست؟
پس از آن همه رنجها که دید و خستگى که تحمل کرد، رزمآورانماجراجو و سرکشان درندهخو و جهودان دین به دنیا فروش وترسایان حقیقت نالیوش، از هرسو به وى تاختند و با او نردمخالفتباختند. هرگاه آتش کینه افروختند، آن را خاموش ساختوگاهى که گمراهى سربرداشت، یا مشرکى دهان به بیهودگى گشاد،برادرش، على را در کام آنان انداخت. على بازنایستاد تا برسر ومغز مخالفان نواخت و کار آنان را با دم شمشیر یکسره کرد. اواین رنج را براى خدا مىکشید و براى تحقق اوامر خدا تلاش مىکردو در آن خشنودى پروردگار و رضاى پیغمبر (ص) را مىدید و سرورىاولیاى خدا را مىخرید. همواره دامن به کمر زده نصحیت کننده،تلاش و کوشش کننده بود.
نفاق رخ نمود
اما شما در آن روزها در زندگى راحت آسوده و در بستر امن وآسایش غنوده بودید. وقتى خداى تعالى همسایگى پیغمبران را براىرسول خویش گزید، دورویى آشکار شد و کالاى دین بىخریدار. وگمراهى دعوى دار و هر گمنامى سالار و هر یاوهگویى در کوى وبرزن و در پىگرمى بازار. شیطان از کمینگاه خود سربرآورد و شمارا به خود دعوت کرد و دید چه زود سخنش را شنیدند و سبک در پىاو دویدند و در دام فریبش خزیدند و به آواز او رقصیدند...»
باشگاه خبرنگاران
حضرت زینب کبری(س) در سال ششم هجری پس از صلح حدیبیه و دو سال پس از تولد حماسه ساز نهضت عاشورا؛ حضرت امام حسین (ع) در روز پنجم جمادی الاول سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره دیده به جهان گشود.
این در گرانبهای نبوی و علوی پس از مادرش، مظهر وجودی پیامبر(ص)، علی(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع) گردید، و به حق ایشان را زینب یعنی زینت پدر نامیدند.
او در خانواده ای که به طهارت و پاکی شهرت داشت، دیده به جهان گشود؛ همان محفلی که آیه «انما یرید ا... لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» همواره بر عصمتش صحه می گذارد، خانواده ای که ملائکه غبار در و دیوارش را به تبرک بر دیدگان می نهند و بر آن مباهات می کنند. او را ام کلثوم کبری و صدیقه صغری می خواندند ضمن آنکه نسب نبوی ، تربیت علوی و لطف خداوندی از او فردی با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، به گونه ای که با عنوان «عقیله بنی هاشم» نیز خطاب می گردید.
تولد عقیله بنی هاشم با سفر پیامبر(ص) همزمان شده بود، از این روی مادرش فاطمه(س) از علی(ع) خواست نامی برای این نوزاد تعیین کند، اما پدر این امر را به بازگشت پیامبر(ص) واگذار کرد. وقتی پیامبر از سفر برگشت ضمن ابراز خشنودی و خرسندی فرمود: «فرزندان فاطمه فرزندان من هستند،اما خداوند، خود درباره آن تصمیم می گیرد». جبرییل امین الهی نازل شد و سلام خداوند را به رسول پاکش ابلاغ کرد و گفت : باری تعالی می فرماید: «نام این دختر را زینب بگذار که این نام را در لوح محفوظ نوشته ام» آن گاه رسول خدا زینب را در آغوش گرفت ، بوسید و فرمود: «به همه سفارش می کنم این دختر را احترام کنید که او نیزهمچون خدیجه است ».
*زینب(س)؛ اسوه صبر
و دیری نپایید که زینب بسان خدیجه کبری در راه اعتلا و سرافرازی اسلام تمامی مصایب و بلایا را تحمل کرد و با صبر و استقامت و ایثار زمینه رشد و تعالی این دین مقدس را بیش از پیش فراهم ساخت. در روزگاری که امیرمؤمنان(ع) در کوفه به سر می برد، حضرت برای زنان مجلس برپا می کرد و برای آنها تفسیر قرآن می گفت. یکی از روزها تفسیر « کهیعص» (حروف مقطعه ابتدای سوره مریم) را می فرمود. در این بین علی(ع) وارد شده و فرمود: ای نور دیده!شنیده ام تفسیر «کهیعص» را برای زنان بیان می نمودی. عرض کرد: بلی، فدایت شوم. امیرمؤمنان فرمود: دخترم!این رمزی است در مصیبت شما عترت پیامبر، و سپس مصیبتهایی را که بر آنها وارد می شد برای آن بانو بیان فرمود که ناگاه ناله و گریه آن مظلومه بلند شد.
ایشان در دوران عمر با برکت خویش، مشکلات و رنجهای زیادی را از شهادت پدر و مادر گرفته تا شهادت برادران و فرزندان، و حوادث تلخی چون اسارت و... را تحمل کرد و همین سختی ها از او فردی صبور و بردبار ساخته بود.
صبر زینب؛ صبری خداپسندانه ، هدفدار و اندیشمندانه بود. او از پدرش علی(ع) شنیده بود که: «انسان، حقیقت ایمان را درک نمی کند مگر آنکه سه ویژگی در او باشد: آگاهی به دین، صبر بر دشواری ها و تدبیری نیکو در امور زندگی.»
شخصیت ذاتی زینب کبری از بدو تولد تا لحظه رحلت عامل مهمی است که حیات سراسر افتخار این بانوی عزیز نبوت و امامت را از دیگر بانوان جدا ساخته و در تمامی فراز و نشیبها فطرت خداشناسی و اوصاف رحمانی در وجودش تبلور یافته است و از این رو در صبر و مقاومت، پاکدامنی و عفاف، پشتکار و ایمان، زهد و پارسایی و... زبانزد خاص و عام شده است.
جلال الدین سیوطی در رساله «زینبیه» خویش در خصوص ایشان می نویسد: «زینب در زمان جدش رسول خدا پا به عرصه جهان گشود و در دامن وی پرورش یافت. او هوشمندی توانا و دوراندیش و دارای قلبی پرقوت و پرصلابت بود».
محمد غالب شافعی مصری از نویسندگان مقتدر مصری در مجله «الاسلام» سال اول شماره27 علاقه و عشق خود را به زینب چنین می نگارد: «یکی از بزرگترین زنان اهل بیت از نظر حسب و نسب و از بهترین بانوان طاهره که دارای روحی بزرگ و مقام تقوی و آیینه سر تا پا نمای رسالت و ولایت بوده، حضرت سیده زینب دختر علی بن ابیطالب می باشد که به نحو کامل او را تربیت کرده بودند... به حدی که در فصاحت و بلاغت یکی از آیات بزرگ الهی شد و در حلم، کرم، بینایی، بصیرت و تدبیر کارها در میان خاندان بنی هاشم و بلکه عرب مشهور شد و میان جمال، جلال، سیرت، صورت، اخلاق و فضیلت را جمع کرده بود. شبها در حال عبادت و روزها را روزه داشت و به تقوی و پرهیزگاری معروف بود.»
زینب(س) 6 سال بیشتر نداشت که رسول رحمت دعوت حق را لبیک گفت. پیامبر(ص) در این دوره کوتاه از هر مجالی برای تعلیم و پرورش او بهره می جست و علاوه بر آشنا کردن او با مباحث اعتقادی و خداشناسی و عبادت و تقوا، به او چگونگی ایستادگی در برابر مصایب را می آموخت و چنانچه فرصتی فراهم می گشت او را از حوادث ناگواری که برای او اتفاق می افتاد، آگاه می کرد.
*زهد و بندگی
زینب کبری(ع) را باید نمونه بارز زاهد کامل دانست. او هرچند همسرش از ثروتمندان کم نظیرعرب به شمار می آمد، اما از همه زیباییهای دنیا چشم پوشید و برای رضای خدا و یاری نهضت مقدس برادر ، راه کربلا را در پیش گرفت و در این راه چون کوهی استوار و پا برجا پناهگاه امن خاندان عصمت و طهارت شد.
زینب(ع) ازشیفتگان عبادت و شب زنده داران عاشق بود و هیچ مصیبتی او را از عبادت باز نداشت. امام سجاد(ع) در توصیف این خلوص پر معنا می فرمود:«عمه ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهای واجب و مستحب را اقامه می کرد و در بعضی منازل از شدت گرسنگی و ضعف ، نشسته نماز می گزارد.»
جلوه ارزشمند این عبادت خالصانه به گونه ای است که امام حسین(ع) هنگام وداع به خواهر عابده اش خطاب به ایشان می فرماید:«خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مکن!»
فاطمه دختر امام حسین(ع) نیز در این باره می گوید: «عمه ام زینب در شب عاشورا همواره در محراب عبادتش ایستاده بود و با خدای خویش مناجات می کرد».
*علم و دانش الهی
زینب(س) در خانه ای پرورش یافت که اهل آن همگی از علم و دانش الهی بهره داشتند و مسلماً پرورش یافتن در چنین خانواده ای - که همگی اولوالعلم و راسخان در علم هستند- ابواب دانش را به رویش گشوده و او را جرعه نوش چشمه علم خدایی کرده است. او از لحاظ علمی به درجه ای رسید که امام زین العابدین(ع) درباره اش می فرماید: «عمه جان تو به حمدا... زن دانشمندی هستی که رنج معلم و مدرسه را نچشیده ای و فهمیده ای می باشی که به تو علم و درایت نیاموختند.»
و ابن عباس با آن جلالت قدر و علو مرتبه در حدیث و علم، از آن حضرت روایت کرده و از آن حضرت به عقیله تعبیر می کند. چنانچه ابوالفرج اصفهانی در مقاتل می نویسد: ابن عباس خطبه حضرت فاطمه(س) را از حضرت زینب(س) روایت کرده و می گوید: «حدثتنی عقیلتنا زینب بنت علی علیه السلام..»
حضرت زینب(ع) با اینکه دختری خردسال بود، این خطبه عجیب و غراء را که حاوی معارف اسلامی و فلسفه احکام و مطالب زیادی است، با یک بار شنیدن حفظ کرده و خود یکی از راویان این خطبه بلیغه و غراء می باشد.
روزی زینب از پدر خویش، حضرت علی(ع) سؤال کرد، آیا مرا دوست داری؟ حضرت به ایشان فرمود : آری، آنگاه خطاب به پدر گفت : دو محبت(محبت خدا و محبت فرزندان) در قلب مؤمن نمی گنجد. پس سر و اساس این دوستی و محبت به این دلیل است که محبت خالص و واقعی از آن خدا و شفقت و دلسوزی از آن فرزندان باشد و این علاقه و محبت به خاطر خدا می باشد. امیرالمومنین(ع) نیز در پاسخ، ایشان را تأیید کرده و ستود.
*فصاحت مثال زدنی
شاید بارزترین ویژگی زینب(س) که دوست و دشمن او را به آن می ستایند درست گویی و شیوا سخنی است. زیبا سخن گفتن و روانی عبارتها و الفاظ چنان در زینب(س) ملکه شده بود که در سختترین و بحرانیترین لحظه با موازین ادبی سخن می گفت. نیشابوری در این باره می گوید: «زینب در فصاحت و بلاغت در پارسایی و عبادت مانند پدرش علی(ع) و همانند مادرش زهرا بود.»
همچنین علامه مامقانی با استناد به خطبه های زینب(س) می نویسد: «او در فصاحت و بلاغت چنان بود که گویی زبان علی در کام داشت.»
بیان سخنان و خطبه های عالمانه و همراه با استدلال به آیات قرآن کریم، در کربلا، بازار کوفه، مجلس عبیدا... بن زیاد و دربار یزید از سوی زینب(س)، نیز هر یک شاهد گویایی بر توانایی علمی ودانش ایشان است.
*فداکاری و جهاد
بهترین مجال برای شناخت شخصیت وجودی حضرت زینب(س) ، عرصه عاشورا و اسارت خاندان پیامبر(ص) است. برخورد باستمگران زمان که تاریخ جزییات آن را نیز ثبت کرده، بزرگی دختر امیرمؤمنان را شهادت می دهد.
او با اجازه همسرش که به دلیل بیماری و ناتوانی نتوانست در این مصاف امام حسین(ع) را همراهی کند، به یاری امام خویش شتافت و حتی برای حفظ جان امام سجاد(ع) ، به مقام وصایت و نیابت ظاهری نایل گردید.
امام سجاد(ع) می فرماید : در شب عاشورا، در خیمه ام بودم و عمه ام زینب از من پرستاری می کرد. پدرم امام حسین(ع) در خیمه خودش مشغول خواندن اشعاری در مذمت دنیا و بیان بی وفایی آن بود و آن اشعار را چندین بار تکرار کرد و من مقصودش را از خواندن این اشعار دانستم، اما هر گونه بود جلو ترکیدن بغضم را گرفتم. ناگهان عمه ام زینب با شنیدن این شعرها بی تاب شد و نزد برادرش دوید و گفت: «آه از این مصیبت! ای کاش مرگ من فرا می رسید». امام حسین(ع) خواهرش را دلداری می داد و ضمن سفارش به بردباری ، او را برای مواجهه با مصیبتهای بزرگ آماده می کرد.
زینب(س) آیینه حسین و آیینه دار آیین رسول خدا(ص) بود. دیدارش، تماشای حسین را به دیدگان مضطرب هدیه می داد و او شعله عشق حسین را در میان دلهای مشتعل کربلا تقسیم می کرد تا هیچ کس بی نور حسین گام درراه نگذارد.او صبر و شکیبایی و همه سرمایه غریبی ها و بی پناهی ها بود. زینب و حسین دو تصویرند در کربلا و کوفه؛ بلکه در همیشه و همه جا برای همه آنان که بخواهند یک حقیقت را در دو جلوه ببینند.
آری زینب(س) زبان علی(ع) در کام و ذوالفقار علی(ع) در نیام است. او آفتاب عفت زهرا(س) در حجاب و حلم حسن(ع) در سینه است. کلامش یادآور فصاحت جاری بر زبان رسول خداست. ردای وصله خورده و قد خمیده اش، مظلومیت فاطمه(ع) را و چشمهای مضطربش از سر بریده برادر بر نیزه حکایت می کند. به راستی کیست که چون او از آغاز تا پایان زندگی، در دامان مصیبت و صبر آن زندگی کند و کیست که چون او این چنین در برابر آماج سختی ها شکیبایی از خود نشان دهد؟!
منابع :
1- خصایص زینبیه، صفحه 225، تالیف مرحوم آیة ا... سید نور الدین جزائری.
2-زینب کبری فریادی بر اعصار ، دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی
3- علی قائمی زندگانی حضرت زینب، ص 385(انتشارات امیری، چاپ دوم).
4- بانوی زینب کبری، ص10 و 84؛ زندگانی حضرت زینب، ص 10؛ بطلة کربلا، ص 17.