وب حرم 72
- وب موز فان
عمر بن سعد یک روز بعد از ورود امام به کربلا یعنی روز سوم محرم با چهار هزار سپاه از اهالی کوفه وارد کربلا شد. برخی نوشتهاند که قوم بنوزهره نزد عمر بن سعد آمده و گفتند: تو را به خدا سوگند میدهیم که از این کار (مقابله با امام حسین (ع)) درگذر و تو داوطلب جنگ با حسین مشو، زیرا این باعث دشمنی میان ما و بنیهاشم میشود. عمر بن سعد نزد عبیدالله رفت و استعفا کرد ولی عبیدالله استعفای او را نپذیرفت و او تسلیم شد.
برخی از تاریخ نویسان نوشتهاند عمر بن سعد دو پسر داشت یکی به نام حفص که پدر را تشویق و ترغیب به رفتن میکرد تا با امام (ع) مقاتله کند ولی فرزند دیگرش او را بهشدت از اقدام به چنین کاری بر حذر میداشت و سرانجام حفص نیز با پدرش راهی کربلا شد.
از وقایعی که در روز سوم محرمالحرام ذکرشده این است که امام (ع) قسمتی از زمین کربلا را که قبرش در آن واقع است از اهل نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خریداری کرد و با آنها شرط کرد که مردم را برای زیارت قبرش راهنمایی نموده و زوار او را تا سه روز میهمانی کنند.
سان بن فائد میگوید من نزد عبیدالله بودم که نامه عمر بن سعد را آوردند و در آن نامه چنین آمده بود چون من با سپاهیانم در برابر حسین و یارانش پیاده شدم قاصدی نزد او فرستاده و از علت آمدنش جویا شوم او در جواب گفت: اهالی این شهر برای من نامه نوشته و نمایندگان خود را نزد من فرستاده و از من دعوت کردهاند.
عبیدالله چون نامه عمر بن سعد را خواند، گفت: اکنونکه در چنگ ما گرفتارشده امید نجات دارد! ولی حالا وقت فرار نیست.
عبیدالله به عمر بن سعد نوشت نامه تو رسید و از مضمون آن اطلاع یافتم از حسین بن علی بخواه تا او و تمام یارانش با یزید بیعت کنند، اگر چنین نکرد ما نظر خود را خواهیم نوشت!
چون این نامه به دست عمر بن سعد رسید گفت: میپندارم که عبیدالله بن زیاد خواهان عافیت و صلح نیست عمر بن سعد، نامه عبیدالله بن زیاد را به اطلاع امام حسین نرساند زیرا میدانست که آن حضرت با یزید هرگز بیعت نخواهد کرد.
عبیدالله بن زیاد پس از اعزام عمر بن سعد به کربلا، اندیشه اعزام سپاهی انبوه را در سر میپروراند و بعضی نوشتهاند که مردم کوفه جنگ کردن با امام حسین (ع) را ناخوش میداشتند و هر کس را به جنگ آن حضرت روانه میکردند بازمیگشت عبیدالله بن زیاد شخصی را به نام سویدبن عبدالرحمان فرمان داد تا در این مسئله (فرار از جنگ) تحقیق کند و متخلفان را نزد او برد و او یک نفر شامی را که برای انجام امر مهمی از لشکرگاه به کوفه آمده بود، گرفته و نزد عبیدالله برد و او دستور داد سر آن مرد شامی را از تنش جدا نمایند تا کسی جرئت سرپیچی از دستورات او را نکند! نوشتهاند که آن مرد شامی برای طلب میراث به کوفه آمده بود.
عبیدالله شخصاً از کوفه بهطرف نخیله حرکت کرد و کسی را نزد حصین بن تمیم که به قادسیه رفته بود، فرستاد او به همراه چهار هزار نفر که با او بودند به نخیله آمد، سپس کثر بن شهاب حارثی، محمد بن اشعث، قعقاع بن سوید و اسماء بن خارجه را طلب کرد و گفت: در شهر کوفه گردش کنید و مردم را به طاعت و فرمان بردای از یزید و من فرمان دهید و آنان را از نافرمانی و برپا کردن فتنه بر حذر دارید و آنان را به لشکرگاه فراخوانید پس آن چهار نفر طبق دستور عمل کردند و سه نفر از آنها به نخلیه نزد عبیدالله بازگشتند و کثیر بن شهاب در کوفه ماند و در میان کوچهها و گذرگاهها میگشت و مردم را به پیوستن به لشکر عبیدالله تشویق میکرد و آنان را از یاری امام حسین (ع) بر حذر میداشت.
عبیدالله گروهی سواره را بین خود و عمر بن سعد قرار داد که هنگام نیاز از وجود آنها استفاده شود و هنگامیکه او در لشکرگاه نخیله بود شخصی به نام عمار بن ابی سلمه تصمیم گرفت که او را ترور کند ولی موفق نشد و بهطرف کربلا حرکت کرد و به امام ملحق و شهید شد.
اعمال شب سوم ماه محرم
زیارت عاشورا
بقایای کاخ وولوبیلیس در نزدیکی شهر رباط مراکش، یکی از معدود اثرات باقیمانده از امپراتوری روم باستان در قرن سوم پیش از میلاد در قاره آفریقا است که به دلیل عدم رسیدگی مقامات کشور مراکش، بافت تاریخی آن در حال نابودی تدریجی است.
منبع: باشگاه خبرنگاران
کشف حجاب از زنان مسلمان و انهدام وجدان مشترک اسلامی، واقعیت تردید ناپذیر تاریخی است که از دیرباز مورد توجه جدی استعمار جهانی بوده است. از سالهای دور کوششهای فراوانی شده است تا زمینههای روانی، فرهنگی و اجتماعی گریز از ارزشهای اسلامی ایجاد شود. فرقههای نوظهور در کشف حجاب تأثیر داشتند؛ زیرا هدف اصلی آنها ساختارشکنی فرهنگی، دینی و اجتماعی در ایران بود. یکی از این فرقههای ضاله، بابیت بود. هنگامی که علیمحمد باب، رهبر این فرقه، در قلعه چهریق در زندان به سر میبرد، پیروان و طرفداران او در دشت «بدشت» نزدیک شاهرود جمع شدند. آنها قرار بود در دشت «بدشت» به نوعی ساختارشکنی اساسی و جدی دست زنند؛ ازهمینرو زنی به نام قره العین در این اجتماع بابیان، برای نخستینبار در بین مردان با لباس نامناسب و بدون حجاب حضور یافت.این اقدام قره العین باعث پیدایش شکاف در بین طرفداران باب شد. بعضی از افرادی که دچار تبلیغات مسموم و فریفته شده بودند، با این وضعیت آگاه شدند و از این فرقه جدا گردیدند، اما عدهای دیگر به تداوم فعالیت تمایل بیشتری پیدا کردند.پس از این اتفاق بود که در کشور ما تهاجم به حجاب به شکلهای گوناگون بیشتر شد.
این نوشتار شخصیت "زرین تاج قزوینی" یکی از زنان بهایی را که زمینه ساز و مجری توطئه کشف حجاب در ایران بود را مورد بررسی قرار می دهد.
تا زمان کشف حجاب و شروع تغییرات پر دامنه مدرنیسم رضاشاهی، نمونه ای یافت نمی شود که زنان ایرانی و حتی بانوان درباری، سر برهنه و بی حجاب در ملأ عام ظاهر شوند مگر یک زن !
در دوره ناصرالدین شاه، اولین زنی که به صورت عمومی و علنی کشف حجاب کرد زنی است با نام زرّین تاج که توسط سران بابیت ملقب به طاهره و قره العین و تنها زنی است که از "حروف حی" محسوب میشود.( لقبی که به بر اساس حروف ابجد به 18 نفر از اولین کسانی که علی محمد باب ایمان آوردند، اطلاق میشود.)
قره العین زنی بود که او را تا قبل از گرایش به سید علی محمد باب، به عالمه و فاضله و شاعره بودن می ستودند. او در خانواده ای روحانی به دنیا آمد و دختر ملا محمّد صالح مجتهد قزوینى است، در شهر قزوین در سنه 1320 ه-. ق متولد شد.
زرّین تاج زنى در نهایت زیبایى، ولی در عین حال شهرت طلب و هوسباز بود. او نزد پدرش ملا صالح و عمویش ملا محمد تقى مجتهد (که بعدها بابیان او را کشتند) مشغول تحصیل گردید. در پایان تحصیل، پیرو مکتب شیخیّه شد و جزء مریدان سید کاظم رشتى به شمار آمد؛ عموى کوچکش ملا على که از این گروه به شمار مى رفت، او را در این راه تحریص و تشویق مى نمود، تا آنجا که ارسال نامه و مراسلات، بین زرّین تاج و سید کاظم رشتى باز شد، و سید کاظم رشتى او را قرّة العین (نور چشمى) خواند؛ از این زمان به بعد، او به لقب قرّة العین شهرت یافت.
این زن با پسر عموى خود ملا محمّد امام جمعه (پسر ملا محمد تقى شهید) ازدواج کرد، و از او داراى 2 یا 3 فرزند شد، ولى شوهردارى و بچه دارى براى او قید و زنجیرى بود؛ طولى نکشید که در سال 1259 ه- ق (در سن حدود 29 سالگى)، شوهر و فرزندان و خانه خود را ترک کرده، و به عنوان اینکه دستش به استادش، سید کاظم رشتى برسد، به سوى کربلا روانه شد، ولى وقتى که به کربلا رسید، با خبر فوت سید کاظم روبرو شد.
در آنجا با شاگردان سید کاظم رشتى تماس داشت؛ یک عده از افراد هوسباز دورش را گرفتند، او که شیفته مقام طلبى و شهرت بود، پس از چندى به بغداد رفت، سپس توسط ملا حسین بشرویه اى، به حضور میرزا على محمد باب راه یافت، و کار او به جایى رسید که گاهى به نام خود، مردم را دعوت مى کرد، و گاهى به نام سید على محمد باب.
باب هم او را به لقب «طاهره» ملقّب ساخت. به گفته عباس افندى: «او در قریه بَدَشت جمله «من همان خدا هستم» را تا عنان آسمان به اعلى النّدا بلند نمود.
قرة العین زنی بود صاحب قلم، شاعر و سخنران که به ادبیات و فقه و اصول کلام و تفسیر آشنایی داشت. وی در ایران، نخستین زنی بود که به خلاف رسم و عرف زمانه بی حجاب در برابر مردان ظاهر شد و با علما و رجال به بحث و مجادله پرداخت.
او نخستین زنی است که در تاریخ معاصر ایران، بر اساس دستورالعمل یک مکتب استعماری پوشش را از روی و تن برگرفت و در اجتماع مس?ولان ظاهر شد. با این اقدام گستاخانه و متهورانه، نخستین سنگ بنای بی حجابی را در جامعه اسلامی ایران به جا گذاشت و برای شروع هدف های استعماری و بر افروختن جهنم توطئه جرقه نخست را زد.
قره العین با ارائه رفتاری کاملاً متضاد با دستور دین اسلام و نیز شرایط روحی و اجتماعی آن دوران و با نمایش گذاشتن سیمای برهنه خویش، کوشید اولین کسی باشد که رسوم گذشته را از بین می برد و زمینه های اجتماعی گسترش بی دینی و اباحی گری را فراهم می کند.
قره العین با سیمایی آراسته بر منبر می نشست و با صراحت تمام می گفت: « آن چه اسلام آورده در هنگام ظهور باب ملغی و منسوخ است و چون باب قائم حق دارد که در مذهب تصرف نماید، پس شریعت اسلام بعد از ظهور قائم، منسوخ است و چون قائم هنوز احکام و تکالیف جدید را مدون و تکمیل نکرده است زمان فترت است و کلیه تکالیف از گردن مردمان ساقط .تا امروز تبعیت از احکام دین اسلام بر شما واجب بود، ولی از هنگام ظهور باب دیگر بر هیچ مسلمانی جایز نیست که از دستورات دین اسلام پیروی نماید. با لذت کامل زندگی کنید و از هر قیدی آزاد باشید.»
تاریخ گواهی می دهد که جذب قره العین به باب نه از جهت فکری، بلکه به علت شهوت پرستی او بود. وی نمی توانست به یک شوهر اکتفا کند، از طرف دیگر خاندان وی، مظهر زهد و قناعت، عصمت و عفت بودند و در چنین خاندانی برای او وسایل عیش و عشرت و آزادی وجود نداشت. به همین سبب تصمیم گرفت که یکباره خود را از قید و بند دین و مذهب آزاد سازد و با حزبی که به هیچ نظم و قاعده ای مقید نیست همراه شود. بابیان تنها حزبی بودند که دارای مرام اشتراک جنسی بودند. از همین رو قره العین با آنها پیوند خورد و اولین نغمه های شوم بی حجابی زنان را سر داد و خود را به عنوان اولین زن بی حجاب تاریخ معاصر مطرح کرد.
او در خلال تبلیغ مرام باب ، بدون هیچ واهمه ای عقاید سخیف بابیان را درباره ی اشتراک جنسی وصف می کرد و به حضار بشارت می داد که نه تنها از این پس زنان می توانند آزاد و رها در اجتماع حضور یابند، بلکه یک زن می تواند با چندین مرد ارتباط داشته باشد.
قره العین در اول ذیقعده 1268 هجری قمری مطابق با 27 مرداد 1231 هجری شمسی به دست عزیزخان، سردار سپاه ناصر الدین شاه در باغ ایلخانی اعدام شد.
پس از مرگ او، اندیشه بی حجابی زنان یکی از برنامه های استعماری برای فرهنگ زدایی از ملل مسلمان شد.
www.yjc.ir