وب حرم 72
- وب موز فان
کاش می شد فهمید که گاهی آسمان از چه اینگونه زار می گرید
کاش کسی هم میدانست این روزها بر من چه می گذرد،
نمیدانم شاید من و آسمان دردهایمان مشترک باشد
کاش می شد دل آدم ها را خواند، شاید اینگونه از این همه تزویر وغرور به دور بودیم
و ای کاش من هم بمثال آسمان بودم، با اینکه بسیار بزرگ است اما غرور را زیر پاهایش له کرده هر گاه دلش می گیرد در جلوی دیدگان تمام زمینیان و آسمانیان هوای باریدن می کند و انقدر می بارد که دلش آرام گیرد
اما من از فرزندان آدمم!!! مغرور وخطاکار
نمیتوانم پاکی آسمان را داشته باشم و حتی کمی از شهامت او در وجودم نیست
امشب دلم گرفته، از خودم بیزارم!
کاش غرورم اجازه میداد هرگاه دلم میگیرد در جلوی چشم ها بگریم میدانم اینگونه تسکین درد راحت تر است
به آسمان که مینگرم گویی نظاره گر خداوند هستم
نه!تو خودت میدانی من نه خورشید پرستم ونه ستاره پرست که خدایم را در آسمان ببینم خدای خود را در آسمان میبینم چون آسمان را مظهر پاکی میدانم.
حال که اندک اندک حال و هوایی چون آسمان دارم برایت می نویسم
پــــــــــــــروردگارا
مرا پاک گردان چون آسمانی که بالای سر ما زمینیان قرار داده ای
غرور را از من بگیر و بجای آن خصایص آسمان را به من ببخش.
بگذار به تو نزدیک شوم گویی که در آسمان حضور دارم ...