وب حرم 72
- وب موز فانرهبر انقلاب فرمودند: در عرصهى دیپلماسى هم آن کشورى موفّق است که متّکى باشد به نیروى درونزا؛ آن دولتى میتواند در پشت میز مذاکره دیپلماسى حرف خودش را سبز بکند و به مقصود و نتایج مورد نظر خودش دست پیدا بکند که متّکى باشد به یک اقتدار درونى، توانایىهاى درونى؛ حساب میبرند از یک چنین دولتى.
حدود 50 سال پیش مجسمه سه متری به عنوان نماد کوهنوردان ایرانی در میدان دربند نصب شده است. مجسمهای که بسیاری از کوهنوردان خاطراتشان از ورزش را با او به یاد میآورند. در سال 1337 کوهنوردان باسابقه کشور پیشنهادی را مبنی بر ساخت و نصب یک مجسمه با موضوع کوهنوردان ایرانی به فدراسیون کوهنوردی دادند. سرهنگ بیات که در آن سالها رییس فدراسیون کوهنوردی بود با این پیشنهاد موافقت کرد و با همکاری و حمایت مالی شهرداری تهران کار ساخت مجسمه آغاز شد.
به گزارش ایسنا، سرهنگ بیات، امیر شاهقدمی را به عنوان مدل به استاد رضا لعلریاحی، مجسمهساز و استاد دانشکده هنرهای زیبا معرفی کرد و شاهقدمی حدود هشت ماه و روزی هفت ساعت نزد ریاحی میرفت و به شکلی که گفته شده بود، ژست میگرفت تا پیکر مجسمه تراشیده شود، بعد برای اولینبار در سال 1338 مدل گچی این مجسمه در میدان نصب شد، اما زمستان همان سال به دلیل بارندگی و یخزدگی، بخشهایی از مجسمه آسیب دید.
در سال 1341 مدل سیمانی مجسمه ساخته و جایگزین مجسمه قبلی شد و بعدها به مجسمه رنگ مسی زده شد و سالهاست که در میدان دربند پابرجا و نماد کوهنوردان ایرانی است. امیر شاهقدمی (معروف به شاهبابا) متولد 1309 قوچان، که سالها مربی کوهنوردی، چتربازی و اسکی بود. شاهقدمی در 17 سالگی وارد ارتش شد و در دانشگاه نظامی کوهنوردی را فرا گرفت و حدود 15 سال بعد هم چتربازی و اسکی را فراگرفت و در سال 1340 برای همکاری در عملیات نجات یک فروند هواپیمای آمریکایی سقوط کرده در قله زردکوه به کاخ شاه دعوت و از سوی رئیسجمهور وقت آمریکا (کندی) مدال لیاقت به وی اهدا شد.
علیرضا - اعدامی زنده شده- چند روز پیش توانست برای اولینبار از زمان اجرای حکم با اعضای خانوادهاش ملاقات کند. برادر علیرضا در اینباره گفت: «بالاخره شرایط روحی برادرم و خانواده به حدی رسید که توانستیم او را ببینیم و با هم صحبت کنیم. لحظه بسیار سختی بود. دست و پایم میلرزید و نمیتوانستم جلو بروم. وقتی ما را دید گریه کرد. البته اول بچهها و همسرش به دیدارش رفتند، علیرضا آغوشش را باز کرد و بچهها را بغل کرد و گریست. او فقط خدا را شکر میکرد. وقتی که ما بالای سرش رفتیم بعد از اینکه همدیگر را در آغوش گرفتیم و گریه کردیم چیزی نپرسیدم، میترسیدم از او بپرسم چه شده است اما خودش گفت خیلی سخت بود، مرتب میگفت خدا را شکر. خیلی سخت گذشت.» او درباره وضعیت جسمی برادرش نیز گفت: «وضعیت جسمانیاش خیلی خوب است. راه میرود. غذا میخورد و کارهای شخصیاش را خودش انجام میدهد. میتواند صحبت هم بکند اما به خاطر فشاری که به حنجرهاش وارد شده هنوز صدایش خوب نشده و مثل آدم سرماخورده که صدایش گرفته، صحبت میکند. دکترها گفتهاند به خاطر حنجرهاش بهتر است زیاد صحبت نکند، با این حال وقتی بچههایش را دید آنقدر هیجانزده شد که نتوانست آرام بگیرد و بارها آنها را بوسید و خدا را شکر کرد. هنوز شوکه است و نتوانسته صحنه اعدام را فراموش کند.» علیرضا، مرد 37 ساله به جرم قاچاق و نگهداری نزدیک به یک کیلوگرم شیشه از سوی دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شده بود. او یک ماه قبل پای چوبه دار رفت و حکم صادره اجرا شد اما ساعاتی بعد، یکی از ماموران سردخانه متوجه صدایی از داخل یکی از کشوها شد و به سمت آن رفت. او وقتی کشو را بیرون کشید کاور بخار گرفته حاوی جسد علیرضا را دید و متوجه زنده بودن او شد. با انتقال علیرضا به بخش مراقبتهای ویژه پیگیریهای پزشکی در مورد او انجام شد و وی اکنون سلامتش را بازیافته است. به گفته وکیل متهم پرونده، قبلا پرونده با درخواست قاضی صادرکننده حکم دوبار به کمیسیون عفو و بخشودگی فرستاده شده بود اما به دلیل سوابق متهم هر دوبار درخواست بخشش رد شده بود. رئیس قوه قضائیه چندی قبل در جلسه مسئولان عالی قضایی اعلام کرد هرچند به لحاظ قانونی این فرد باید اعدام شود اما به لحاظ عاطفی اجرای دوباره حکم درست نیست بنابراین متهم میتواند مشمول یک درجه عفو شود. در حال حاضر علیرضا همچنان در بیمارستان به سر میبرد و روند درمان او ادامه دارد. این مرد بعد از بهبود به زندان منتقل خواهد شد تا وضعیتش در کمیسیون عفو و بخشودگی مورد بررسی و تعیین تکلیف قرار گیرد «خدا را شکر. خیلی سخت بود.» این اولین جملهای است که اعدامی زندهشده بجنوردی بعد از اینکه قدرت تکلمش را پیدا کرد به زبان آورد.